در انقلاب اسلامى ايران، چند خصوصيت مهم وجود داشت كه همه منطبق بر حركت اسلامى صدر اول بود:
- نخست، هدفگيرى سياسى؛ يعنى ارادهى قاطع بر حاكميت دين خدا و اينكه قدرت از دست شيطانهاى ظالم و فاسد گرفته شود و حاكميت و قدرت سياسى جامعه بر اساس ارزشهاى اسلامى شكل گيرد.
- دوم آنكه براى تحقق اين هدف، از تودههاى مؤمن و آگاه و دردمند و فداكار - و نه از احزاب و گروهها و سازمانهاى سياسى - نيروى انسانىِ لازم گرفته شد و رهبر حكيم، نصرت را پس از توكل به خدا، از نيروى لايزال مردم جستجو كرد و در سايهى مجاهدت پانزده ساله، جنود رحمان را از بندگان خدا به وجود آورد و در راه خدا به حركت درآورد: «هوالّذى ايّدك بنصره وبالمؤمنين».(1)
- سوم آنكه خطوط اصلى جامعهى مطلوب، يعنى استقرار شريعت اسلامى كه متضمن عدل اجتماعى و استقلال سياسى و استغناى اقتصادى و رشد علمى و اخلاقى است، در منظر همگان قرار گرفت و شعار «نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى» كه به معناى تبديل واقعى و همهجانبهى بنيانهاى زندگى جاهلى به بنيانهاى اسلامى است، مطرح گرديد.
- چهارم آنكه رهبر حكيم و فقيه كه عبد صالح و الگوى مسلمانى بود، خود پيشاهنگ اين حركت در ايمان و عمل شد و اين ايمان، جان او را چنان لبريز كرده بود كه توانست دلهاى بىايمان و ظرفهاى تهى را از فيضان ايمان خود در صحنهى عمل، لبريز و سيراب كند و فروغ ايمان و اميد او، ديوارهاى قطور يأس و بىايمانى را بشكافد و فضاى مبارزه و عمل را پُركند: «امنالرّسول بما انزل اليه من ربّه».(2)
- پنجم آنكه صدق و صفا و هوشيارى رهبر، هرگونه كجروى و سازش و معامله با دشمن را و خلاصه هر آن چيزى را كه موجب انحراف از هدف شود، ناممكن ساخت و صراط مستقيم انقلاب به سمت هدفها، استوار و بىاعوجاج باقى ماند.
1) انفال: 62
2) بقره: 285